اتسز در اصل نخستين پادشاه سلسله خوارزمشاهيان است كه عَلَم استقلال برافراشت و حوزه اقتدار خود را به حدود جند و شط سيحون رسانيد .
خوارزمشاهيان در ايران از 521 هـ.ق تا 628 هـ.ق سلطنت كردند . ملكشاه يكي از غلامان ترك خود ، بنام انوشتكين غرجه را به حكومت خوارزم گماشت و او خوارزمشاه لقب يافت .
سنجر در سال 490 هـ.ق پسر انوشتكين راكه قطب الدين محمد نام داشت به حكومت خراسان منصوب كرد . سنجر با اطميناني كه بدو داشت پس از مرگش پسر وي اتسز را به جاي پدر برگزيد و حكومت خراسان را به او داد .
اتسز ، تكش و ري و اصفهان را بر ممالك خوارزمشاهيان افزود و علاءالدين محمد قسمت عمده ايران و ممالك قراختائيان و غزنين را به تصرف درآورد ولي مغلوب چنگيز گرديد .
پسرش جلال الدين مدتي با لشكريان مغول در زد و خورد بود و با مرگ وي سلسله خوارزمشاهيان منقرض شد . پادشاهان اين سلسله عبارتند از : اتسز – ايل ارسلان – سلطانشاه محمود – تكش – علاءالدين محمد – جلال الدين منكبرني .
از شاعران دوره خوارزمشاهي اديب صابر و رشيد و طواط ، از نويسندگان و طواط ، بهاءالدين محمد نويسنده منشآت ‹‹ التوسل الي الترسل ›› ، از عارفان نجم الدين كبري ، مجد الدين بغدادي و بهاءالدين محمد ( ولد ) ، از حكيمان فخرالدين رازي و از پزشكان اسماعيل جرجاني مولف ‹‹ ذخيره خوارزمشاهي ›› را بايد نام برد . هنر اين عهد معاصر و دنباله هنر سلجوقي است .
از جمله كساني كه در مقابل حمله مغولان ايستادگي كرد سلطان جلال الدين خوارزمشاه پسر سلطان محمد بود . او در چندين جنگ مغولان را شكست داد اما سرانجام از چنگيز خان شكست خورد و به هندوستان فرار كرد . چندي بعد چنگيزخان به مغولستان بازگشت و در آنجا مُرد . جلال الدين با استفاده از اين فرصت به ايران آمد و با سپاهيان مغول به جنگ پرداخت اما سرانجام به دست فردي ناشناس كشته شد . با مرگ او عمر سلسله خوارزمشاهيان به پايان رسيد .
سلطان محمد خوارزمشاه
‹‹ تكش ›› پدر محمد در سال 596 هـ.ق از دنيا رفت و پسرش كه در خراسان سرگرم جنگ با اسماعيليه بود ، جانشينش شد . در اين هنگام برادر زاده محمد كه نامش هندوخان بود به كمك غوريان ، خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داد .اما از وي شكست سختي خورد . اين نبرد باعث انقراض سلسله غوريان شد و نواحي متصرفه ايشان بدست سلطان محمد افتاد . پس از آن وي هرات و مازندران و غزنين را نيز فتح كرد . سپس عازم بغداد شد تا كار خليفه بغداد را يكسره كند اما وي كه مردي زيرك و حيله گر بود مغولان را به حمله به ايران تحريك كرد . سلطان محمد وقتي كه خبر حمله مغولان را شنيد به خراسان بازگشت . سلطان محمد اين بار به جنگ با تركان قراختايي پرداخت و با شكست آنان بخارا را تصرف كرد و سلسله قراختائيان را نيز از بين برد . اين پيروزي باعث شهرت سلطان محمد شد .
سرانجام هنگام آن رسيد كه سلطان محمد رو در روي سپاه مغول قرار بگيرد . فرماندهي سپاه مغول را در اين جنگ جويي به عهده داشت . سلطان محمد در اين نبرد پيروز شد اما براي اولين بار به قدرت مغولان پي برد و اين حس باعث شكست هاي بعدي او شد . پس از اين نبرد حمله هاي پي در پي مغولان به ايران آغاز شد . اما اين بار خبري از پيروزي سلطان محمد نبود . وي شكستهاي متعددي را از مغولان متحمل شد .بالاخره وقتي كه سلطان محمد ديد ياراي مقاومت در برابر سپاهيان چنگيز را ندارد به درياي خزر گريخت . او ناچار شد به محل تبعيد جذاميان كه جزيره آبسكون بود پناهنده شد .
سرانجام در سال 618 هـ.ق از غصه بيمار شد و از دنيا رفت . او مدت 22 سال پادشاهي كرد كه سالهاي آخر آن را با ناكامي و شكست هاي پي در پي سپري كرد .
سلطان جلال الدين منكبرني
جلال الدين آخرين پادشاه خوارزمشاهي بود . پدرش سلطان محمد وي را در جزيره آبسكون به وليعهدي و جانشيني خود انتخاب كرد . جلال الدين يازده سال حكومت كرد كه تمام آن به جنگ و جدال و كشمكشهاي بيهوده گذشت او به دليل ناداني و جهالت خود بر كشمكشها دامن مي زد .
اگرچه جلال الدين بي باك و دلير بود اما از سياست چيزي نمي دانست ، او آنقدر بيرحم بود كه مردم مغولان را به او ترجيح مي دادند . بدترين صفات او بي بند وباري وي بود .
وقتي كه جلال الدين به حكومت رسيد تصميم گرفت تا با جمع آوري سپاهيان پراكنده خوارزمشاهي در مقابل مغولان بايستد و آنها را از خاك ايران بيرون كند . اگرچه در ابتدا با او مخالف بودند ولي او كار خود را كرد و غزنين و قندهار را فتح كرد . ولي نتوانست از پيروزي خود بهره برداري كند . مغولان او را تا رود سند تعقيب كردند ولي او با شجاعت به رودخانه زد و از آن عبور كرد .
از آنجا به هندوستان رفت و به مدت يكسال آنجا ماند . او هنگام بازگشت به ايران در مناطقي كه هنوز تحت تصرف مغولان در نيامده بود ، دست به جمع آوري سپاه زد اما چون سبكسر و شهوت پرست و خونخوار بود كسي به او اعتنا نمي كرد لذا جلال الدين مجبور بود از شهري به شهر ديگر بگريزد .
وي سرانجام به تبريز حمله كرد و اتابكان آن ديار را كه مي توانستند متحد خوبي برايش باشند ، كشت . عاقبت پس از شكستهاي پي در پي و فرار دائم در مقابل سپاهيان مغول ، اَجل جلال الدين فرا رسيد . او در ميافارقين كه ناحيه اي در كردستان بود بدست شخصي كه برادرش را جلال الدين كشته بود ، بقتل رسيد . بدين ترتيب جلال الدين پس از يازده سال سلطنت در سال 628 هـ.ق از دنيا رفت . با نابودي جلال الدين سلسله خوارزمشاهيان نيز منقرض شد و مغولان سراسر ايران را فتح كردند
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.